دلم گرفت از آسمون هم از زمین هم از زمون
تو زندگیم چقدر غمه دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی تلخه بهت هرچی بگم
من به زمینو آسمون دست رفاقت نمیدم
امشب از اون شباست که من دوباره دیونه بشم
تو مستی و بی خبری اسیر میخونه بشم
امشب از اون شباست که من دلم میخواد داد بزنم
تو شهره این غریبها دردم و فریاد بزنم
از این همه در به دری تو قلب من قیامت
چه فایده داره زندگی این انتهای تاقته
از این همه در به دری به لب رسیده جون من
به داد من نمیرسه خدای آسمون من
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود