نوشته شده توسط : من و روحی

40 کار که دخترا نمیتونن انجام بدن!!! طنز
 

 1- چیزی در مورد ماشین فهمیدن ، البته به جز رنگش
 2- درك مضمون اصلی یك فیلم هنری
 3- 24 ساعت رو بدون فرستادن sms زندگی كردن
 4- بلند كردن چیزی
 5- پرتاب كردن
 6- پارك كردن
 7- خواندن نقشه
 8- دزدی كردن از بانك
 9- آرام و ساكت جایی نشستن
 10- بیلیارد بازی كردن
 11- پول شام رو حساب كردن
 12- مشاجره كردن بدون داد كشیدن
 13- مواخذه شدن بدون گریه كردن
 14- رد شدن از جلوی مغازه كفش فروشی
 15- نظر ندادن در مورد لباس یك غریبه
 16- كمتر از بیست دقیقه داخل یك دستشویی بودن
 17- دنده ماشین را با انگشت عوض كردن
 18- راه انداختن درست یك ویدئو
 19- تماشای یك فیلم جنگی
 20- انتخاب سریع یك فیلم
 21- ایستاده جیش كردن
 22- ندیدن فیلم هندی
 23- غیبت نكردن
 24- فحش ناموسی دادن
 25- نرقصیدن موقع شنیدن یك آهنگ شاد
 26- آرایش نكردن
 27- لاك نزدن
 28- صحبت نكردن وقتی كه باید ساكت باشن
 29- سیگار برگ و یا چپق كشیدن
 30- درك كردن شوهر وقتی اعصابش خورده
 31- گریه كردن بدون آبریزش بینی
 32- غذا پختن بدون تماشای تلویزیون
 33- تماشای اخبار و خوندن روزنامه
 34- نق نزدن
 35- لگد زدن
 36- از سن بیست و پنج سالگی رد شدن
 37- اخ تف كردن
 39- خواستگاری رفتن
 40- از همه مهمتر موارد بالا رو قبول كردن



:: برچسب‌ها: 40 کار که دخترا نمیتونن انجام بدن!!! طنز ,
:: بازدید از این مطلب : 881
|
امتیاز مطلب : 190
|
تعداد امتیازدهندگان : 57
|
مجموع امتیاز : 57
تاریخ انتشار : دو شنبه 27 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : من و روحی

زن نجيب

در انگلستان قرون وسطی و در قرن یازدهم میلادی , در شهر کاونتری , لئوفریک , ارل مرسیا , دوک کاونتری مالیات سنگینی را برای مردم تعیین کرده بود همسر دوک کاونتری انگلیس زنی از طبقات ممتاز جامعه و در عین حال خیلی محبوب و محترم بود. وقتی ظلم شوهر و مالیات سنگینی که باعث بدبختی مردم شده بود،را مشاهده کرد . اصرار زیادی به شوهرش کرد تا مالیات را کم کند ولی شوهرش که دخالت زن را در امور حکومتی خود بر نمی تافت , از این کار سرباز می زد. سرانجام دوک کاونتری به شرطی قبول کرد که مالیات ها را کاهش دهد که گودیوا برهنه دور تا دور شهر را بگردد , او تصور میکرد که همسرش با شنیدن این شرط برای همیشه عطای مداخله در امور سیاست و مملکت داری را به لقای آن ببخشد ولی دوک هرگز فکر نمیکرد که همسرش شرط را پذیرفته و به اجرا بگذارد .

خبرش در شهر می پیچد، در روز موعود گودیوا سوار یک اسب در حالی که همه پوشش بدنش فقط موهای ریخته شده روی سینه اش بود در شهر چرخید، ولی مردم شهر به احترام این زن مهربان آن روز، هیچکدام از خانه بیرون نیامدند و تمام درها و پنجره ها را هم بستند. لیدی گودیوا تمام شهر ی را که در آن پرنده پر نمیزد پیمود و برای دوک کاونتری چاره ای جز برداشتن بار مالیات های گزاف از دوش مردم , باقی نماند. در تاریخ انگلیس و کاونتری بانو گودیوا به عنوان یک زن نجیب و شریف جایگاه بالایی دارد و مجسمه اش در کاونتری ساخته شده است

 

 



:: برچسب‌ها: زن نجيب/پادشاه ظالم/از خود گذشتگي يك زن ,
:: بازدید از این مطلب : 1102
|
امتیاز مطلب : 181
|
تعداد امتیازدهندگان : 54
|
مجموع امتیاز : 54
تاریخ انتشار : یک شنبه 26 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : من و روحی

تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.com

اگه يه روز من مردم و تو منو دوست داشتي پنج شنبه ها بيا سر مزارم و گل سرخ رنگي را روي قبرم بذار تا هميشه اون گلي رو كه بهت داده بودم رو به خاطر بيارم ولي ... اگه تو مردي......... من فقط يه بار ميام مزارت ميام و اون دسته گله سفيده مريم رو كه با خونه خودم سرخشون كردم برات هديه ميكنم وعاشقانه كنارت جون ميدم تا بدوني هيچ وقت تنها نيستي



:: بازدید از این مطلب : 933
|
امتیاز مطلب : 168
|
تعداد امتیازدهندگان : 51
|
مجموع امتیاز : 51
تاریخ انتشار : 23 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : من و روحی

تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.com

يه دختر كوري تو اين دنياي نامرد زندگي ميكرد .اين دختره يه دوست پسري داشت كه عاشقه اون بود.دختره هميشه مي گفت اگه من چشمامو داشتم و بينا بودم هميشه با اون مي موندم يه روز يكي پيدا شد كه به اون دختر چشماشو بده. وقتي كه دختره بينا شد ديد كه دوست پسرش كوره. بهش گفت من ديگه تو رو نمي خوام برو. پسره با ناراحتي رفت و يه لبخند تلخ بهش زد و گفت :مراقب چشماي من باش

                                                                  فراموشم نكن



:: بازدید از این مطلب : 1041
|
امتیاز مطلب : 165
|
تعداد امتیازدهندگان : 47
|
مجموع امتیاز : 47
تاریخ انتشار : 23 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : من و روحی

تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.com

من آن خزان زده برگم كه باغبان طبيعت رانده مرا به جرم چهره زردم. طبيعت شاداب زمين سرمست همه با يار خود هستند و من تنهاي تنها زتو خواهش كنم مرو هرگز زپيشم كه من ديوانه مي شم. همه هستي من فقط تو هستي دوستت دارم هرجا كه هستي.

براي روحي عزيز



:: بازدید از این مطلب : 958
|
امتیاز مطلب : 141
|
تعداد امتیازدهندگان : 38
|
مجموع امتیاز : 38
تاریخ انتشار : 23 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : من و روحی

هميشه با بدست آوردن اون كسي كه دوستش داري نمي توني صاحبش بشي ، گاهي وقتا لازم هست كه ازش بگذري تا بتوني صاحبش بشي ، همه ما با اراده به دنيا مي آييم با حيرت زندگي ميكنيم و با حسرت ميميريم اين است مفهوم زندگي كردن ، پس هرگز به خاطر غمهايت گريه مكن و مگذار اين زمين پست شنونده آواي غمگين دلت باشدافسوس...آن زمان كه بايد دوست بداريم كوتاهي ميكنيم آن زمان كه دوستمان دارند لجبازي ميكنيم و بعد...براي آنچه از دست رفته آه مي كشيم

براي روحي گلم



:: بازدید از این مطلب : 781
|
امتیاز مطلب : 140
|
تعداد امتیازدهندگان : 41
|
مجموع امتیاز : 41
تاریخ انتشار : 23 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : من و روحی
 

از عشق گفتی ولی معنای وصف ناپذیرش را ندانستی اگر میدانستی تنگنای كابوس

وحشتناكم را با رفتنت جلا نمیدادی و دلت راضی به آتش كشیدن دلم نمیشد ...

ولی افسوس كه عشقت را در صفحه ی اول دلم به ثبت رساندی ...

من ساده باورت كردم و پا به راهی نهادم و داستانی را آغاز كردم كه دیوارهای یك بن بست تلخ

فصل آخر آن بود ...

 حال در انتهای این راه و در آغاز راهی هستم كه برای خود رقم زدم !!

 

افسوس



:: بازدید از این مطلب : 836
|
امتیاز مطلب : 58
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : سه شنبه 23 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : من و روحی

دیگه دلم برای تو تنگ نمیشه تنگ نمیشه

از این به بعد دیگه دلم بیخودی دلتنگ نمیشه

غروری که به خاطرت گم شده پیدا میکنم

هر جا بگی دوست دارم میام و حاشا میکنم

منم مثه خودت میشم  میشم یه آدم آهنی

تا نتونی هر جوری که خواستی باهام حرف بزنی

از این به بعد میخوام برام مسخره باشه گریه هات

یه جور میخوام عوض بشم این روزامون یادت نیاد

بهت کنایه میزنم وقتی تو فکر موندنی

رو قلبت حک کن عزیزم شکستنی سوزوندنی

از این به بعد منم دلم واسه خودم دلواپسه

از این همه شادی وغم سهمی به تو نمیرسه

حالا ببین تمام حرفاتو تلافی میکنم

آتیش توی رویایی که داری می بافی میکنم

دیگه تموم بچگیم از این به بعد بزرگ میشم

بره بودم نفهمیدی ببین چه جوری گرگ میشم

 

آدم آهنی



:: برچسب‌ها: آدم آهنی ,
:: بازدید از این مطلب : 871
|
امتیاز مطلب : 56
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : 23 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : من و روحی



:: بازدید از این مطلب : 1103
|
امتیاز مطلب : 479
|
تعداد امتیازدهندگان : 377
|
مجموع امتیاز : 377
تاریخ انتشار : 23 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : من و روحی
  • راز عشق در این است که
    که بیشتر با نگاه حرف بزنی زیرا چشم ها پنجره های روح هستند
    اگر هنگام صحبت کردن از نگاه استفاده کنی مثل آن است که پنجره ها را با پرده زیبایی بیارایی و به خانه گرمی و جذابیت بخشی

  • راز عشق در این است که
    وقتی پیشنهادی به ذهنت میرسد برای نیاز خودت به بیان آن فکر نکنی ـ بلکه به علاقه دیگری به شنیدن آن فکر کنی
    اگر لازم بود حتی ماه ها صبر کن تا آماده گی شنیدن آنچه را که میخواهی بگوئی پیدا کند

  • راز عشق در این است که
    هیچکدام خود را معلم دیگری ندانید
    به عبارت دیگر از اینکه میتوانید از یکدیگر یاد بگیرید سپاسگذار باشید

  • راز عشق در این است که
    در سکوت دست یکدیگر را بگیرید ـ
    کم کم یاد میگیرید که بدون کلام رابطه برقرار کنید

 

 



:: برچسب‌ها: راز عشق ,
:: بازدید از این مطلب : 926
|
امتیاز مطلب : 61
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : 23 دی 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد